• وبلاگ : تراوشات يک ذهن زيبا
  • يادداشت : ماجراي مـــن و گـــــربه!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 35 عمومي
  • پارسي يار : 9 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    چرا آقايون بجاي فكر كردن و ريختن ِيه نقشه ي عملي، صاف ميرن گربه رو با دست بر ميدارن(باوجود اينكه اين اتفاق ده ها بار تكرارشده)؟!
    سال سوم راهنماييم،يه بچه گربه اومد تو ساختمون.مامان منم كه از گربه متنفـــــــــــــر،همون لحظه گفت پاشين بيايين گربه رو بيرون كنين. من و پسر همسايه طبقه پاييني مون همون موقع داشتيم ميرفتيم مدرسه(مدرسه مون از خونه مون دور بود،اون سرويس نداشت،منم غيرانتفاعي ميخوندم و هيشكي از اين قسمت شهر اونجا درس نميخوند،در نتيجه صبح به صبح به طرز بچه گانه اي با فاصله 20متري از هم،با هم ميرفتيم مدرسه. پيام اخلاقي رو حال کردين؟!)
    من كه رفتم مدرسه. ظهر فهميدم كه آقا اومدن گربه رو با دست بگيرن كه گربه دستش رو بدجور زخم و پاره كرده بود.كلي بخيه خورد و تا يه هفته هرروز واكسن ميزد.
    خلاصه وقتي دستش زخم شده بود،گربه رو از طبقه سوم با چندتا لگد ناقابل،انداخته بود تو *زير زمين*!!!يعني گند زد!
    از همون موقع كشف كردم كه آقايون كلن نمي تونن آني فكر كنن.

    پاسخ

    نقشه عملي چيه ديگه؟ مي خواستين مرگ موش بهشون بدم ، بکشمشون؟!!! //// تنها راه گرفتن گربه هايي که يه جاي بلندي هستن و به هيچ وجه هم پايين نميان اينه که بگيري بکني تو گوني و بياري پايين!! بعدم اينا که خيلي بزرگ نبودن!! حدوداً سه ماه از سنشون ميگذشت... ، اگر مادرشون اونجا بود که شهيدم مي کرد! :) الان شما آني فکر کن ببينم براي دفعه بعدي اگر همچين اتفاقي افتاد و گربه ها پايين نميومدن ما بايد چه کار کنيم؟؟! ///// هرچي مي خوايم ما پيام از خودمون ساتع کنيم!! کيه که به اين پياماي اخلاقي گوش کنه؟! :)