• وبلاگ : تراوشات يک ذهن زيبا
  • يادداشت : صــــــــــدقـــــــــــــــه...!!
  • نظرات : 10 خصوصي ، 34 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اين خاطره رو که خوندم يادم از جريان ماشين خواهرم افتاد که چند هفته پيش از جلوي خونه شون دزديدن و دور روز بعد حاشيه ي جاده، بپيدا شد! ماشينشون خراب شده بود و دزده مجبور شده ول کنه و عطاش رو به لقاش ببخشه! وقتي تحويل گرفتن، حتي روشن نميشد! مستقيم با امدادخودرو بردن تعميرگاه! بيچاره دزده! ناشي بوده و به کاهدون زده!
    پاسخ

    :))))))