سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولی: امسال روزه می گیری؟
 

دومی: آره اگه خدا بخواد...
 

اولی: منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تأئید میکنه؟
 

دومی: همون که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه.


ربنــــــــــــــــــــــا شجریان


ربنای شجریان + روایتی از امیرالمومنین


این روزها دیگه روزه برخی بدون ربنای شجریان قبول نیست ...


یه سری هم که کلا افسردگی گرفتن از فقدان ربنای شجریان ....


خبرهای پراکنده ای هم از سراسر کشور به گوش میرسه

که یه عده کثیری از طرفداران استاد اعتصاب روزه کردن

و دیگه روزه نمیگیرن بدون ربنای شجریان .... !!!


اما با توجه اظهارات جالب آقای شجریان مبنی بر اینکه

این مذهب هستش که باعث عقب موندگی و جلو پیشرفت و موسیقی و اینا رو گرفته

و تصاویر جالبی که ایشون با نسوان و بهاییان و ... منتشر شده

 

 


دوست دارم یه روایت که زبان حال برخی دوستان هست بذارم :

کمیل نیمه شبی همراه امیر المومنین در تاریکی شب از کوچه های کوفه عبور می کردند

تا به خانه ای رسیدند از آن خانه صدای تلاوت قرآن به گوش می رسید،

معلوم بود مرد پارسایی از بستر راحت برخاسته

و باصدایی دانشین و پرشور قرآن می خواند

آن چنان که گریه و بغض گلویش را گرفته بود

کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت

آن مرد این آیه را می خواند:


{آیا کسانی که در زیورهای دنیا غرق هستند بهترند

یا آن کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است

و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد

و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟!

بگو آیا کسانی که می دانند یکسان هستند؟!

تنها خردمندان متذکر می شوند}.


وقتی کمیل این آیه را با آن صدای پرسوز می شنید،

چنان دگرگون شد که با خود گفت:

ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم!

حضرت علی علیه السلام از دگرگونی حال کمیل به خاطر

آن صدای پرسوز و گداز آکاه شد و به او فرمود:

ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛

چرا که او از دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت.


این سخن مولا، کمیل را از دو جهت شگفت زده کرد؛

یکی این که حضرت از دگرگونی درونی کمیل خبر داد

و دیگر این که او را از دوزخی بودن آن خواننده ی قرآن باخبر کرد.


مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد.

در این جنگ کسانی که با قرآن سر و کار داشتند

علی علیه السلام را کافر خواندند و با او به جنگ برخاستند.

کمیل چون سربازی جانباز همراه علی علیه السلام بود

و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود،

متوجه کمیل شد،


ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و فرمود:

ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز

و گداز می خواند همین شخص است.

کمیل سخت تکان خورد و به اشتباه خویش پی برد و

دانست که نباید صدای قرائت زیبا و ظاهر افراد او را گول بزند.

او در حالی که بسیار ناراحت بود، خود را روی قدم های بارک حضرت انداخت و از خدا طلب آمرزش کرد .

 



پ.ن: علاوه بر صدای زیبا ، خود خواننده هم مهم است

برای همین صدای زیبا در آن شب هیچ تاثیری بر حضرت امیر نداشت

چرا که بر باطن و اصل موضوع احاطه داشتند.


فقط صدای زیبا کافی نیست ... روح حاکم بر صدا هم مهم است ...

 

شجریان

 

(یه چیزی اینجا بود که حذف شد)


وَالطَّیِباتُ لِطَّیِبینَ وَالطَّیِبونَ لِطَّیِبات


و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاکند!!


سوره ی نور آیه ی 26

 

سعی کن خودتو پاک کنی تا هم همسر خوب و پاکی نصیبت بشه


هم اینکه نسل خوبی و پاکی از خودت به جا بزاری


از همین الان شروع کن ... موفق میشی(م) إن شاءالله

 

!


روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود،عزراییل به زیارت آن حضرت آمد، پیامبر از او پرسید:


ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟


... عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت :


1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست

همه سر نشینان کشتی غرق شدند،تنها یک زن حامله نجات یافت

او سوار بر پاره تخته کشتی شدو امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد

و در جزیره ای افکندو در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد،

من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم،دلم به حال آن پسر سوخت.

 


2- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت

و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد

و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود.

وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود

و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود

که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم،

آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد،

دلم به حال او سوخت

بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد

اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

 

 


در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد!

خدایت سلام می رساند و می فرماید:

به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم

و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم

و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد

و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت،

سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،

تا

جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم.


سوال جایزه دار...

 

بشتابید ، بشتابید... 

 

میتونید خطا رو مشخص کنید !؟


بسم الله الرحمن الرحیم

{ قل هو الله أحد، الله الصمد، لم یلد ولم یولد، ولم یکن له کفوآ أحد}

{ قل هو الله أحد، الله الصمد، لم یلد ولم یولد، ولم یکن له کفوآ أحد}

{ قل هو الله أحد، الله الصمد، لم یلد ولم یولد، ولم یکن له کفوآ أحد}

.

.

.

.

.

.

.

تموم شد عزیزان، خطایی وجودنداشت، 1بارقرآن روختم کردیم :)
 

شما هم بذارید تو وبتون ببینم بالاخره کسی می تونه خطا رو پیدا کنه یا نه؟!!! و اجرش روبگیرید