وبلاگ :
تراوشات يک ذهن زيبا
يادداشت :
ماجراي مـــن و گـــــربه!
نظرات :
6
خصوصي ،
35
عمومي
پارسي يار
: 9 علاقه ، 1 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
قلاش
منم کلّي خاطره از گربه ها دارم! از زخم و زيلي شدن بگيرين تا... اينکه صبح پاشم ببينم دارن رو لحافم بازي مي کنن!!!!!
پاسخ
پس شمام زخم خورده اين :) !! /// گفتي رو لحافم بازي مي کردن، ياد يه خاطره ديگه از گربه افتادم!!!! يه بار در حال باز بود، نصف شب دوتا گربه اومده بودن بالاي سرم، جيــــــــــــــــــــــــــــــيييغ ميزدن وحشتناک!!! شامس آوردم ديوونه نشدم!! :))