سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تراوشات یک ذهن زیبا

این چیه مد شده دخترا زیر مانتوی جلوباز یک تیشرت تنگ با ساپورت نازک میپوشن؟!


من یه زمانی رو یادم میاد که دخترا مانتوی اپل دار میپوشیدن،


هیکلشون شکل آقای خودنگار تو مردان آهنین میشد!!!


بعله! من مال اون نسلم


پوزخند  
پوزخند  پوزخند


آقای خودنگار


استاد فاطمی نیا

 

استاد فاطمی نیا:


دزدی نزد میوه فروشی آمد. از قیمت میوه پرسید که صدتای آن چند است؟


میوه فروش پاسخ داد. سپس دزد با سوالات متعدد از قیمت تعداد مختلف، میوه فروش را گیج کرد


و پرسید یک دانه چند است؟


میوه فروش پاسخ داد وقتی صد عدد از آن فلان مقدار است، یک عدد که ارزشی ندارد.


دزد گفت پس همان یک عدد را به من بده و میوه را گرفت  


دوباره این قضیه تکرار شد و میوه ی دوم را گرفت.


درباره ی میوه ی سوم، میوه فروش به خود آمد و مانع به تاراج رفتن مالش شد ...


خوشا به حال آن میوه فروش که در سومین میوه به خود آمد.


وای به حال کسی که عمرش را با توجیه "یک شب که هزار شب نمی شود"


و امثال این جملات تقدیم شیطان کند


سکانس اول: کی گفته پهباد ما گم شده تو ایران؟


سکانس دوم: کی گفته شکار شده؟ سقوط کرده! هیچ چیزیشم دست ایرانیا نیافتاده!


سکانس سوم: تو رو خدا پهباد ما رو پس بدین!!!


سکانس چهارم: حالا به فرض که سالم مونده باشه! عمرا نمیتونند اسرارش رو رمزگشایی کنند.


سکانس پنجم: این فیلمایی که میگن رمزگشایی کردن از متخصصای روسی کمک گرفتن برای استخراجش از پهباد ما.


سکانس ششم:اینی که از رو پهباد ما ساختن ماکته و اجزای درونیشو نتونستن بسازن. اصلا نمیتونه پرواز کنه!


سکانس هفتم: اینی که پرواز کرده فوتوشاپه!


سکانس هشتم:...

RQ170


پرسیده بودند : چرا با عــــراق جنگیدید؟

گفته بود : ما نجنگیدیم،اون ها شروع کردند،ما فقط دفاع

حرفش تمام نشده بود،زده بود زیر گوش سفیر ما!

طرف از کله گنده های شوروی بود،نمی شد کاری کرد . . 


نیمه شب بود که خبر به امام رسید،گفت :...همین الان . . 

هر چه گفتن:آقا شوروی قدرت اول دنیاست،نمی شه کـــه...

گفت: اگه کسی نمیره،خودم بـــرم ؟

همـــون شب زنگ سفارت شــــوروی رو زدن 

گفت: با آقای سفیــــر کارداریــــم

گفتن: ایشون خواب هستند،فـــردا بیایید !

گفت: نمی شه،از طرف امام خمینی اومدیم کار مهمـــی داریم

سفیر با چشم های خواب آلود اومد،بدون حرف خوابوند زیر گــــوشش

گفت: این به اون دَر

خـــــواب از سرش پرید....


"21 سال گذشت،صفحه 95"

 

امام امت


مادر خطاب به کودک خردسالش:
 

هیچ میدونستی وقتی که اون شیرینی رو یواشکی بر میداشتی

در تمام مدت خدا داشت تو رو نگاه میکرد؟


کودک: آره مامان جون!


مادر: و فکر میکنی به تو چیزی میگفت؟


کودک: می گفت غیر از ما دو نفر کسی نیست، پس میتونی دو تا برداری !


" خداوند امید شجاعان است، نه بهانه ترسوها"


"نورمن وینست پیلپ"

 

امید شجاعان


این گل دراماتیک ترین گل دوران کودکیمون هست...


اون موقعا فوتبال پاک بود!


به خاطر واکی که یه همچین امکانی براشون فراهم کرده گل میزدن...!! :) نه به خاطر پول!

 

نمایش کلیپ

 

آیا از اون نسل هنوز کسی هست که این گل رو یادش باشه...؟!

 

واکی بایاشی