اینجا دو سناریو براتون تعریف می کنم، شما خودتونو جای آقای ایکس فرض کنید...!!!
پس از خواندن سناریو ها لطفاً نظرتونو بگید...
و به سوال پرسیده شده پاسخ بدید!
1. آقای ایکس عاشق همسرش خانم ایگرگ است.
آقای ایکس عاشقانه تا آخر عمر با همسرش زندگی می کند. آقای ایکس در آرامش می میرد.
.............................. .................
2. آقای ایکس عاشق همسرش خانم ایگرگ است.
بعد از چند سال زندگی مشترک آقای ایکس متوجه می شود که همسرش با مرد دیگری رابطه دارد.
آقای ایکس بعد از یک دوره بحرانی جنگ و جدل همسرش را طلاق می دهد.
درد عشق و خیانت , آقای ایکس را به سوی اعتیاد به الکل و مخدر می کشاند.
بعد از یک سال شغلش را از دست می دهد.
نهایتا از فرط فقر و فشار عصبی دست به خودکشی می زند.
------------------------------ --------
فرض ما در هر دوی این سناریو ها آن است که خانم ایگرگ رابطه پنهانی داشته است
و فرق شان در مطلع شدن و عدم اطلاع آقای ایکس از این موضوع است.
حال خود را جای آقای ایکس تصور کنید . کدام سرنوشت را برای خود ترجیح می دادید ؟
موضوع را بازتر کنیم. آیا دانستن حقیقت برای همگان لازم یا بهتر است؟
آیا جهل برای آرامش خودشان بهتر نیست ؟
ملاک پاسختان چیست ؟
حقیقت و حقیقت جویی مقدس است ؟
(خانمها سناریو رو برای خانم ایگرگ تغییر بدن و عکس این قضیه رو در نظر بگیرن)