سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تراوشات یک ذهن زیبا

استاد فاطمی نیا

 

استاد فاطمی نیا:


دزدی نزد میوه فروشی آمد. از قیمت میوه پرسید که صدتای آن چند است؟


میوه فروش پاسخ داد. سپس دزد با سوالات متعدد از قیمت تعداد مختلف، میوه فروش را گیج کرد


و پرسید یک دانه چند است؟


میوه فروش پاسخ داد وقتی صد عدد از آن فلان مقدار است، یک عدد که ارزشی ندارد.


دزد گفت پس همان یک عدد را به من بده و میوه را گرفت  


دوباره این قضیه تکرار شد و میوه ی دوم را گرفت.


درباره ی میوه ی سوم، میوه فروش به خود آمد و مانع به تاراج رفتن مالش شد ...


خوشا به حال آن میوه فروش که در سومین میوه به خود آمد.


وای به حال کسی که عمرش را با توجیه "یک شب که هزار شب نمی شود"


و امثال این جملات تقدیم شیطان کند