پرسیده بودند : چرا با عــــراق جنگیدید؟
گفته بود : ما نجنگیدیم،اون ها شروع کردند،ما فقط دفاع
حرفش تمام نشده بود،زده بود زیر گوش سفیر ما!
طرف از کله گنده های شوروی بود،نمی شد کاری کرد . .
نیمه شب بود که خبر به امام رسید،گفت :...همین الان . .
هر چه گفتن:آقا شوروی قدرت اول دنیاست،نمی شه کـــه...
گفت: اگه کسی نمیره،خودم بـــرم ؟
همـــون شب زنگ سفارت شــــوروی رو زدن
گفت: با آقای سفیــــر کارداریــــم
گفتن: ایشون خواب هستند،فـــردا بیایید !
گفت: نمی شه،از طرف امام خمینی اومدیم کار مهمـــی داریم
سفیر با چشم های خواب آلود اومد،بدون حرف خوابوند زیر گــــوشش
گفت: این به اون دَر
خـــــواب از سرش پرید....
"21 سال گذشت،صفحه 95"