سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تراوشات یک ذهن زیبا

سگ خودت باش

 

نقل است: روزی سگی داشت در چمنزار علف میخورد .
 

سگ دیگری از کنار چمن گذشت. چون این منظره را دید ایستاد.( آخر ندیده بود سگ علف بخورد)
 

ایستاد و با تعجب گفت : " اوی! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟ "
 

سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت :
 

" من؟ من سگ کدخدا هستم!"
 

اون یکی سگ پوز خندی زد و گفت :
 

" سگ حسابی! تو که علف می خوری؛ دیگه چرا سگ کدخدا؟


اگر پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز یک چیزی ؛


حالا که علف می خوری دیگه چرا سگ کدخدا؟


سگ خودت باش !!

 

(با دخل و تصرف از زمستان بی بهار - ابراهیم یونسی)


یه وخت فک نکنین این یه پست سیاسیه هااا... ، نـــــــــه!

من دیگه پست سیاسی نمیذارم!!