سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تراوشات یک ذهن زیبا

عید امسال برای اولین بار در عمرم به مأموریت اعزام شدم!


تو این چند روز چیزایی زیادی یاد گرفتم و از خیلی چیزا ترسیدم!


دو نکته اساسی داشت این مأموریت که به علت ذیق(زیق، ظیق، ضیق و...) وقت امروز فقط یکی رو می نویسم!


در نظر بگیرد شما تا دیروز خیلی عادی تو خیابون راه می رفتید ، خرید می کردید


تازه برای خریداتون چونه میزدید و اگه می تونستین 500 تومن ارزون تر خرید کنید، کُلی کیف می کردید



حالا فقط لباستون رو عوض کنید و لباس یه اداره خاص رو بپوشید!!!!


دارید تو خیابون راه مرید ، همه متوجه شما میشن، همه از کوچک و بزرگ بهتون سلام می کنن!

حتی پیرمردای 70-80 ساله ای که جلوی مغازه حاج قاسم نشستن به احترام شما که الان 23

سالتون هست و دارید از اونجا رد میشید بلند میشن!!!!!!!!!‌ :|


در این حین تصمیم می گیرید از اون مغازه ای که اونطرف خیابون، کنار نانوایی هست خرید کنید!


خرید می کنید!


صاحب مغازه به هیچ وجه از شما پولی نمی گیره و به شدت اصرار داره که راضی هست و


این اجناس رو دوست داره رایگان به شما بده!


پس از اصرار فراوان مبلغی رو به شما میگه  و شما پرداخت می کنید و بیرون میاید،


متوجه میشید از قیمت روی اجناس 1000 تومان ارزانتر حساب کرده!


بر می گردید و با اصرار 1000 تومن رو پرداخت می کنید

(این مورد آخری واقعاً نوبره، هیچ وقت فکرشو می کردید که چونه زدناتون تو مغازه برعکس شه)


بیرون میاید ، بارون به شدت می باره، تصمیم میگیرید کمی زیر سایبان مغازه [نزدیک نانوایی] بمانید تا هوا آرام تر شه


در همین حین نانوا تعارف می کنه که به داخل برید و چند تا نان ناقابل رو همینطوری بهتون بده و با خودتون ببرید


و وقتی دلیلش رو می پرسید میگه: آخه خیلی زحمت می کشید؟!!


خو لامصب اون کسی که لباس نارنجی می پوشه و هر روز عین من از کنار مغازت رد میشه، تازه جلو مغازتو جارو می کنه هم خیلی زحمت میشه!!!


فقط لباسش نارنجیه!!


به قول رضا مارمولک:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

 


بگذریم!!


حالا فرض کنید به مدت n روز ، هر روز این سناریو براتون تکرار شه!!!


آیا اگر روزی تشریفتون رو بردید برای خرید و مغازه دار قیمت اصلی جنس رو

بدون هیچ تعارفی بهتون گفت، باز هم همون حسی رو نسبت به مغازه دار دارید که قبل از پوشیدن این لباس داشتید؟؟!!

 


آیا اگر بعد از (2n-1) روز که: همه افراد عادی کوچه و بازار که نمی شناسنتون و صرفاً بخاطر لباستون هر روز بهتون احترام میگذارند

یک نفر پیدا شد و مثل قبل که لباسی نداشتید مشغول کار کردن بود و شما رو دید و خیلی بی تفاوت به کارش ادامه داد و به احتراتون نایستاد

باز هم همون حس بی تفاوتی قبل رو دارید یا الان حتی یکمی ناراحت میشید؟!


 

باید ترسید!!

 

اما از کی...؟!

از خودم ؟؟! 

از مردم ؟؟!

یا از هردو ؟؟!


پ.ن : خداوند عاقبت هممونو به خیر کنه!!

 

الرشوه