سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تراوشات یک ذهن زیبا

یه بار دو تا پیرمرد با هم قدم میزدن..
 

زنهاشونم 10 متر جلوتر بودن ..
 

یکی از پیرمردا به اون یکی میگه:
 

دیشب جات خالی رفتیم یه رستوران که


هم کیفیت غذاش خوب بود هم قیمتش مناسب بود.
 

دومی میگه: چه خوب اسم رستورانش چی بود تا ماهم بریم ..


بنده خدا هرچی فکر میکنه یادش نمیاد ...
 

میگه یه حشره ای هست که بالهای قشنگی داره

خشکش میکنن به عنوان تابلو ازش استفاده میکنن ؟؟
 

دومی میگه: پروانه؟؟
 

پیرمرد اولی فریاد میزنه:

پروانـــــه .. اسم اون رستورانی که دیشب رفتیم چی بود؟