• وبلاگ : تراوشات يک ذهن زيبا
  • يادداشت : پنکه سقفي! بلاي خانمان سوز...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 37 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + صدف 
    ما روي پنکه سقفي مون کفش ميذاشتيم معلم گرمش ميشد پنکه رو روشن ميکرد کفش در ميرفت ميخورد توي صورتش.هميشه سر اين قضيه تنبيه ميشديم.راستي قضيه اين کدا چيه؟؟
    پاسخ

    بد بخت معلم شما که هم ترس کفش داشته هم پنکه سقفي!!‌:) /// هيچي، کد 4 رقمي هست که موقع ثبت نظرات وارد مي کنين!!
    + سحر 

    چه باحال ،منم دختر دايي ام خالي بسته بود كه تو مدرسشون پنكه كنده شده خورده تو سر بچه ها، منم هميشه مي ترسيدم، البته نه اندازه تو.........
    پاسخ

    :))
    اعصاب ندارم از دست کاراي تو
    پاسخ

    کاراي من؟! چراااا...؟؟؟

    ما که کولر داشتيم

    يه وخت نياي وبلاگ من نظر بزاري خطرناکه...چند باره ميام ولي نمياي

    پاسخ

    خوش به حال شما!! باشه الان ميام...
    + انارشيرين 
    يه هفته گير داده بوديم به پنکه کلاس تا معلم شروع ميکرد به درس همهمه راه مينداختيم که الان ميفتتتتهههه. ميخوان مارو بکشن چرا به ما اهميت نميدن ماکولللللر ميخوايم.ديگه بعدش دعوامون کردم.نامردا واسه خرداد همون پنکه رو هم روشن نکردن
    پاسخ

    حقتونه...!! بايد مثل من مي سوختين و مي ساختين!! :)
    بابا من كه گفتم جون عمه *سِرندي پيتي*!!!
    خودمم درآينده فقط عمه خواهم شد:))ولي خدايي عمه باحال نعمته!
    خدا هيچ مسلموني رو گرفتار عمه بزرگه من نكنه
    (ميشناسم ديگه!مگه نميدونستيد من مامور مخفي سازمانSABB هستم؟!! )
    پاسخ

    راست ميگه!! قلاش آدم کُلُفتيه تو اون سازمان...!! :)
    اين نظر من کجا رفت؟چرا بي جوابه؟
    پاسخ

    جواب دادم که!

    ما پنکه سقفي نداشتيم ولي حالا فهميدم چرا داداشم هر کاري مي کرديم درس نمي خوند.
    پاسخ

    پس چي فک کردي...؟؟! :)

    اي بابا!‌ حالا يه چند روز ما درگير مساله شورا شدنمون هستيم ها!‌ چشم منو دور ديدين؟ چه عمه بازاري شده!‌ به اين قلاش بگين با زبون خوش بياد خودشو معرفي کنه ببينم منو از کجا ميشناسه؟!‌ چه نسبتي با بچه پررو داره؟ جفتشون تو فرزانگانند که! بار اخرش باشه اصلا اسم عمه مياره ها!!!‌ دهه!‌ هرچي اين عمه ها هيچي نميگن هي بقيه يه چي ميگن!
    پاسخ

    قلاش همون بچه پررو هست!! اسم جديدشه :)
    + حس هفتم 
    بابا دست بردار پنکه چيه؟ پنکه کيليويي چند؟
    نيوتون هم سيب از درخت افتاد نيروي جاذبه رو کشف کرد...اون وقت شما پنکه هنوز نيفتاده تو فکر قطع عضوين؟
    تو اين فکرا بودي که پيشرفت تحصيلي نکردي.....

    پاسخ

    دقيقاً هميطوره!! اگر پنکه نبود من الان بايد رئيس جمهوري! چيزي! مي بودم...!! :)
    خيلي زيااااااااااااااااد......
    ولي مي ارزيد...خنک ترين جاي کلاس اونجا بود آخه!
    کد:7557
    پاسخ

    مي خوام که صد سال سياه خنک نشم!! اگه قراره سرم با پنکه قطع شه...!!:))
    شايد...!!!
    البته اون موقع بچه ها بر اساس سايز خودشون در مورد پنکه قضاوت مي کردن... در نتيجه همه تخيلات و احتمالا توهمات رو ضربدر 10 کنيد لطفا.
    در ضمن عرض کردم: «امن ترين جا» (يعني درصد آسيب در نظر گرفته شده بوده!)
    در مورد تئوري شما هم فعلا فرصت مطالعاتي نداريم! بچه ها دارن رو پروژه ديگه اي کار ميکنن!!!
    پاسخ

    فرصت کرديد حتماً تحقيقات ميداني اي روي اين مُعضل داشته باشيد و نتيجه رو هم به اطلاع افکار عمومي برسونيد...!! :)
    انصافا عالي بود... به چه روزايي برگشتم!!!
    يه چيزي بگم بخندين: تخيل بچه هاي ما... من نه...بچه هامون...به حدي بود که حتي متناسب با سرعت حرکت پنکه و ميزان لق خوردن پنکه در واحد ثانيه حدس مي زدن که شدت سانحه در کدوم سمت بيش تره و هر کدوم از بينوايان از چه ناحيه اي نقص عضو خواهند شد... و البته طي مطالعات دقيق (بالاخره 12 سال روش کار شد) به اين نتيجه رسيدند که امن ترين جاي کلاس دقيقا زير پنکه سقفيه!!!
    بابا... من که نه...بچه هامون!!!
    پاسخ

    :)) بچه هاتون....؟؟! مگه شما چندتا بچه دارين؟؟؟؟!! D: /// بله متوجهم که اينا تفکرات بچه هاتونه!!! ما که هرگز شَکّمون به شما نميره... /// البته زيرشم خيلي امن نيست!! چون درسته که پنکه داره مي چرخه ولي اونقدر قدرت نداره که زياد از مرکز کلاس فاصله بگيره!! و فقط به قدري فاصله مي گيره که پَرّه هاش بتونن شاهرگ کسي که زيرش نشسته رو بزنن...!!
    هه!باشه همدردي|!!!!!!!
    پاسخ

    دستت درد نکنه...!!
    دارم تمرين ِ ادب مي كنم...
    (من اگه يه عمه به باحالي عمه شما داشتم،هركي بهم ميگفت جون عمت در همون لحظه چششو ميذاشتم كف دستش!)
    پاسخ

    خوب کاري مي کني!! تمرين کن...!! ///// منم همين قصدو داشتم!! ، گفتم که شامس آوردين گفتين سرندي پيتي!! :)
       1   2   3      >